بچه ها نزدیک امتحانات نهاییه این چند روز درواقع فرجه است که ما درس بخونیم من مادربزرگم(مادر مادرم) یه بیماری داره حالا نمیگم ممکنه شناسایی بشم و بستریه مامانم هم باهاش میمونه ما کلا اینجوریم که خیلی مهمون داریم امروز از صبح تا همین الان مهمون داشتیم و من قرار بود پنج درس بخونم با اینکه ساعت۷ بیدارم شدم به زور تونستم دو درس بخونم اعصابم خورده من درسم خیلی برام مهمه فردا هم برنامم سنگینه نمیتونم بگم سه درسی که نخوندمو میزارم برا فردا بعد تازه جمعه هم بابام مهمون دعوت کرده با اینکه میدونن ما شرایطمون اینجوریه باز میان خونمون چی میتونیم بهشون بگیم،بگیم نیاید؟
واقعا نمیدونم چیکار کنم خیلی اعصابم خورده فقط دلم میخواد یکی آرومم کنه بخدا از ناراحتی قلبم درد میکنه💔