تاپیک جامع ***زایمان طبیعی پس از سزارین***

😅😅تو ب دنیا بیار من بزرگ میکنم قول میدم😁

البته فقط دختر رو قبول میکنم

پسر یوخ

اگه سزارین بیارم باز بمیره چی 

مگهذچقد فاصلهرسزارینت هست

اگه روزی دو خط از خاطره ات رو نوشتی بودی الان تموم شده بود😁😉 دیگه از دهن افتاد ها خانم خانما

از ما گفتن بود

دوستان پا به ماه از من به شما نصیحت ی خاطره دست و پا شکسته داغ که تو بیمارستان مینویسید بیشتر میچسبه تا ی خاطره مفصل که خنک شده😂

خدا نکنه حتی بهش فکر هم نکن

تو تلاشت رو برای زایمان طبیعی بکن ولی نتیجه ممکنه خواست ما نباشه

ایشالله دیگه غم نمیبینی عزیز

شرایط من فرق داره .بعد من خواستم طبیعی دنیا بیارم چهارسانت بدون درد بودم خواستنذمرخصم کنن گفتم بیا پول سز کن سز کرد ولی دخترم بعد چندروز فوت کرد برای منی که بخاطر زنتیک دوتا بچه از دست داده، ریسکه سز .بیل شوهرم طلاق بده بگه چون بچه هات میمیرن .بعدا مندحق ازدواج دوباره ندارم چون سز شده باشم چندتا رو دیگه نمیشع بچه دار بشم

سه سال بچه هام میمیرن یکی حالاهفته پونزده بود دوتا دیکه دنیا اومدن حالشونم خوب بود ولی بخاطر متابولیک بودن فوت شدن اونم احتمال دادن صدرصد نبود

از کجا میدونی سزارین دلیل مرگ بچت بوده

ان شاالله خدا خودش بهترینا رو برات رقم بزنه

چه جالبمنم ۷۴ ام فکر میکردم خیلی عجله کردم واسه دومی آخه دوستام هنوز ازدواجم نکردن من دومی چند هفته دیگه بدنیا مییاد 

سلام همگی مامانا 

ببخشید دیر اومدم 

دخترم زردی داره و درگیر اونم

تازه یه مادرشوهر مزخرف هم دارم که همش داغ منو تازه میکنه بیخیال این موضوع مهم نیست

علت لرزم رو هیچ کس متوجه نشد. دوتا بیمارستان رفتم که هر دو گفتن باید ختم بارداری بدیم. دیگه رفتم بیمارستان بقیه الله که طرف قرار داد بود. ضربان قلب دخترم تو شکم تا ۲۳۰ هم رسید. خیلی جالبه هم زمان هم افتادم تو فاز زایمان طبیعی دردا و انقباضات شروع شد. دهانه رحمم خیلی خوب داشت باز میشد. ولی هیچ گس بهم نمی گفت چند سانت من از تعجب هاشون متوجه میشدم. 

دکتر عفونی اومد بالا سرم مشکوک به آنفولانزا بودن ولی اونم نبوداخرش هیچ کس نفهمید اون چی بود. ترسیدن و ختم بارداری دادن. 

خاطرشو نمیگم چون برام یادآوری که میشه خیلی ناراحتم میکنه. نه اینکه از نوع زایمانم ناراحت شم نه. فقط از مسائلی که برام پیش اومد و رفتارا و حرفا خیلی دلم گرفته. از دکتر شیفت تا ماما و پرستار و فک و فامیل. الانم از لحاظ روحی خیلی داغونم. هی نه نه شوهرم راست میره چپ میره جرت و پرت میگه دعا کنید فردا بره خونشون. شوهرمم  که هیچ وقت خدا خونه نیست. مادرمم  خودش درگیر و بی پوله  مونده چکار کنه. خلاصه خوم تنهای تنهام با سه تا بچه. ایکاش یکی از شماها حداقل نزدیکم بودین باهاتون  رفت و آمد داشتم خیلی سخته تنهایی. 

عزیزم خداروشکر که خودتو و نی نی سالمین ایشالا دختر گلتم هرچه زودتر حالش خوب میشه عزیزم چاره ای نیس منم مادر شوهرم همین طوره و سر پسرم هی مینشست به بچه نگاه میکرد و یه عیبی روش میذاشت کاملا درکت میکنم که چقدر وضع سختی داری توکلت به خدا باشه این روزا زودتر از اونی که فکرشو بکنی میگذره واست دعا میکنم که آرامش وشادی به قلبت سرازیر بشه 

عزیزم

بچه اولم

19 ماه تمام شیر خورد

چون باردار بودم از شیر گرفتم

دومی 2 سال کامل شیر خورد

برای بعضی از آلرژی ها چون شدتش زیاد هست هر چقدر هم مادر رژیم بگیره باز هم بچه شیر را بالا میاره

در اینصورت باید از شبرخشک رژیمی مثل HA یا AR  یا پپتی ،استفاده کرد

که تقریبا بیشتر مارک های شیرخشک این انواع را دارن

من خودم یک چند ماه اول به بچه اولم همزمان شیر خودم شیر آپتامیل HA می دادم

که بعدش وقتی دیدم داره از شیر خودم فاصله می گیره 

شیر خشک را قطع کردم

آهان

یک داروی دیگه هم برای ریفلاکس به دختر بزرگم داد

شربت موتیلیوم

که تا نزدیک یکسالگی بهش دادم

اول دوزش بیشتر بود

بعد به مرور کم کردم

در مورد سن بارداری هم به خرف این دکترها گوش نکن

بسپر به خدا

این بنده خدایی که گفتم تو سن 21 سالگی بچه سندرم داشت

اصلا دکتر بخاطر سن کم و فامیل نبودن نفرستاد آزمایش غربالگری

زیاد رو حرف دکترها حساب نکن

عزیزم من بچه دومم بالای ۳۵ بودم تقریبا ۳۷ 

به نظرم از قبلی هم کمتر مشکلات و غیره داره شکر خدا

منظورم ریفلاکس و ایناس

عزیزم اگه تهرانی برو پیش دکتر گلشیرازی 

من مریض تو مطبش خیلی اینجوری دیدم ولی زیر نظر ایشون بچه دار شدن 

تو اینستا هم پیج دارن