فیلم یاد هندستون کرده
قبل زایمان که دوستان سز میشدن میگفتم من در هر صورت سومی رو میارم. چه سز بشم چه نه!
اما الآن فقط میخوام دخترم بزرگتر شه، برم پی علائق خودم.
دائم خاطرات خوابگاه و دانشگامو مرور میکنم... دلم واسه درس خوندن تنگ شده.
حسرت این به دلم مونده یه کتاب دست بگیرم و در کمال آرامش بخونمش. چن ساله هیچ مروری رو رشته تحصیلیم نداشتم.
دارم به مرز سواد قبل دیپلم میرسم.
دوس دارم برم کلاسای مورد علاقه م. سال هاست میخوام گواهینامه رانندگیمو بگیرم اما نمیشه ...
خلاصه یه سر و سامونی به خودم بدم.
به خاطر تفکرم بچه مو مهد نمیفرستم برم سرکار. ولی میخوام فعالیتای اجتماعی و فرهنگی داشته باشم.
یه جورایی احساس رکود میکنم.
ولی اینا 5% دلایلم نیستن.
یکی دیگه ش اینه که ممکنه با انتقالیمون به شهر دیگه موافقت نکنن، و من در توان خودم نمی بینم تو شهر ام الفسادی مثل تهران، تک و تنها و غریب، 3 بچه رو درست تربیت کنم.
این دلیلم نهایت بشه 15% تصمیمم.
دلیل اصلیم آرمانی و اعتقادیه.