۴ساله باهمیم پارسال مامانش دوتا دعوا ازمون دید و خودش دنبال بهونه بود اینارو دید بدتر شد
با این حال ۱۶فروردین همین دوماه پیش اومدن خواستگاری همینجوری موند
بعدش رفتیم برام سال خریدن
دیگه بهونه آورد ک مامان فاطمه گفته پول نداریم
منم بهش گفتم چرا مامانت اینجوری گفته یعنی چی مامان من گفته پول نداریم نیاید هفته بعد بیاید
بعد حالا مامانش اینو بهونه کرده ک من تو فشار گذاشتمش احسانو
هر چقد به مامانش میگه قبول نمیکنه وحشی بازی در میاره جیغ میزنه میگه من نمیخوام جداتون کنم میگم بسپار ب زمان ولی واقعا داره جدامون میکنه
الان بابام اومده میگه قیدشو بزن باهاش بیرون نرو زنگ زد جواب نده بهش بگو دیگه نه بمن زنگ بزن نه من میزنم خدافظ
ولی آخه مگه میشه ما ایندمونو تصور کردیم برنامه ریزی کردیم ترجیح میدم بمیرم ولی نبینم جدا شدیم
دوستم عاشق یکی بود جداشون کردن پسررو بعد ۱۰,سال تو لباس دامادی دید داشت میمیرد
من نمیخوام اینجوری سیم😭😭