2733
2734
بگو

خواب دیدم یک فردی خوش قد و بالا با لباس کت و شلوار و یک کلاه بالای سرم ایستاده ولی چهره اش هر چقدر نگاه میکردم جای صورتش مشکی بود یعنی چشم و لب و صورت نداشت صورت هم نداشت مشکی بود 

من هیچکس نداشتم به جز خودم 🖤 دانشجو پزشکی


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خواب دیدم یک فردی خوش قد و بالا با لباس کت و شلوار و یک کلاه بالای سرم ایستاده ولی چهره اش هر چقدر ن ...

توی واقعیت روحت آشفته و بدنبال کسیه؟(زنده یا فوت شده)

صدقه بده حتما

من ريخته ام در رگ تو شيره جان..جان ِ مادر💜
2731
بگو

خواب دیگه هم که دیدم یک پیرمرد موسفید و تقریبا فقیر داشت 

کتاب را ورق میزد بعد که صفحه هاش دیدم عکس های خودم بود تو موقعیت های مختلف مثل فتو لب دیدی اون شکلی ولی تو صفحه کتاب 

من هیچکس نداشتم به جز خودم 🖤 دانشجو پزشکی
خواب دیگه هم که دیدم یک پیرمرد موسفید و تقریبا فقیر داشت  کتاب را ورق میزد بعد که صفحه هاش دید ...

این خواب خوبیه بنظرم ایشالله یک بزرگی یا امامی بهتون نظر کرده باشن

من ريخته ام در رگ تو شيره جان..جان ِ مادر💜
توی واقعیت روحت آشفته و بدنبال کسیه؟(زنده یا فوت شده) صدقه بده حتما

نه فقط یک مشکلی دارم که به انتظار معجزه هستم 

چندین بار هم اقاییون و خانمهایی با چهره وحشتناک دیدم که سعی داشتن به من آسیب بزنن نزدیک بشه بهم خفه کنه منو

من هیچکس نداشتم به جز خودم 🖤 دانشجو پزشکی
نه فقط یک مشکلی دارم که به انتظار معجزه هستم  چندین بار هم اقاییون و خانمهایی با چهره وحشتناک ...

پس حتما در واقعیت احساس خطر دارید توی زندگی

من ريخته ام در رگ تو شيره جان..جان ِ مادر💜

دوستان منم شب تولدم بود تازه خوابم گرفته بود خواب دیدم دارم میمیرم لباسم آتیش گرفت یعنی شالم بعد درش آوردم بعد نفسم داشت میرفت جدی جدی داشتم میمردم دقیقا واقیعت رو دیدم ک کنارم داداشم رو تخت خوابیده بود مامان بابامم بیرون از اتاق بعد هی صدا میکردم ک یکی کمکم کنه برا نفس کشیدن بعد بلند شدم تو خواب رو ب خدا گفتم مرگ و تولد دست خودته خودت هر وقت صلاح بدونی منو ببر ولی ی امشبو نه خانوادم امشب گناه دارن بعد اسم چن تا پیامبر و بردم یه آیه قرآنه خوندم انگار خدارو ب اینا قسم میدادم و ازشون کمک میخواستم ک ضامنم بشن ک یهو گفتم یا ضامن آهو یا غریب و الغربا امام رًا که ی کبوتر اومد نشست رو دراور تو اتاق انگار تو اون تاریکی خوشحال شدم یه نور از قلبم رد شد دقیقا بعد از اینکه بیدار شدم کاس صداش کردم گریه میکردم بعد همون لحظه دختر خالم ک مشهد بود برام فیلم حرم رو فرستاد اصلا من بهش نگفته بودم خوابمو هنور

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز