بعد همین دختر خالم که اومده بود ریاضی باهاش کار کنم چنان ترسیده بود کتاباش جا گذاشته بود کلی ناراحت اون شدم بابام خیلی بد رفتار کرد
بعد من با خالم دیروزش کلی درد دل کرده بودم و اونم بهم گفت کنش یه بار حرف بزن یا میهش با نمیهش ، این خالمو مثل مامان دوس داشتم خیییلی زیاد
دخترش که رفته بود خونه نمیدونم چی گفته بود دیدم پیام داده و نوتشه
لعنت به روح پدرت و کلی فحش دیگه به داداشم داذه بود و گفت گیاه روی ریشه سبز میشه بابات نمیتونه جلو دخترش بگیره گناه مردم چیه
سرتو بخوره شوهر کردنت دست بردار و این پیاماش که دیدم برق از سرم پرید بسه با این عشق بازیت میخای خون بندازی
من خیلی به این خالم اعتماد داشتم هیچوقت فکر نمیکردم اینجوری بهم فحش بده