سه ساله سختی پشت سختی میاد دنبالمون
اول مادربزرگم سرطان گرفت، بعد آبجیم مریض شد،
بعد ناخواسته باردار شدم و مشکلات شدید بعدش...
بعد زایمانمم مادربزرگم فوت شد و خودمم افسردگی بعد زا گرفتم...
شوهرم شیش ماه حقوقش قطع شد...
وضع مالیمون هی بدتر شد...
الانم تا میام یه روی خوش تو زندگیم ببینم باز از در و دیوار برام غم میباره حتی شده بی دلیل!
از اول امسالم که ماه رمضون رو به سختی گذروندم با بچه کوچیک، بعدش ده روز خودم و بچم شدیدا مریض شدیم
تا مریضیم خوب شد یه پریود شدید وحشتناک اومد سراغم یعنی اصلا یه روزم امون ندادا!
الان باز بچم سرماخورده
خودمم زارزار گریه میکنم بی دلیل و بادلیل
یه روز خوبم یه روز داغون
هی ادای حال خوبا رو درمیارم الکی 😂💔
از درسم به شدت عقب موندم
انقدر درگیر جنگیدن با افسردگی ام که انرژی برام نمونده میخوام ظرفامو بشورم باید رو چهارپایه بلند بشینم پاهام جون وایسادن نداره
آره شاید بعضیا فکر کنن خودمو لوس میکنم یا الکی بزرگش میکنم اما بخدا افسردگی دست خود آدم نیست هیچکس اطرافم به اندازه من نجنگیده با افسردگی
کلی تراپی رفتم کلی معنویات و ده ها صفحه نوشتم افکار و احساساتم روی کاغذ... راهکارهای طب ستی، قرص، و...
یعنی الان خودم میتونم رسما مشاوره افسردگی بدم انقدر که تجربه دارم 😂😂😂
بعد گاهی وقتا از در و دیوار مشکل و دردسر میاد نمیفهمم چرا... آدم بیخیالی بودم ولی دیگه داغون شدم
حرز چشم زخم گرفتیم برای خودم و شوهرم و بچم...
چهارقل و آیت الکرسی میخونم...
این آخرالزمون لعنتی کی تموم میشه هیچی سرجاش نیس! دنیا هم با ما داره به فنا میره...
چیکار کنم ورق برگرده نفس بکشم یکم 🥲