من پرستارم
بخاطر تکفرزندی از طرح معاف بودم ولی چون نمیدونستم اومدم طرح
همزمان دارم یه لیسانس دیگه هم میخونم
برنامه زندگیم توی سال گذشته خیلی فشرده بود ولی از اینکه داشتم کار و دانشگاه و گاها ورزش و تفریح رو باهم پیش میبردم لذت میبردم و خودمو تحسین میکردم
وقتی فهمیدم معافم رفتم از کارم انصراف دادم
میخواستم شاغل باشم، ولی یه شغل دیگه یه جای سبکتر مدنظرم بود
بیمارستان با انصرافم موافقت نکرد
من مجبور شدم بمونم فعلا
من هنوز همون زندگی رو دارم ولی از روزی که با انصرافم موافقت نشد دیگه بخاطر فعال بودنم خودمو تحسین نمیکنم، دیگه کارمو مثل قبل دوست ندارم، دیگه خوبیای اینجا به چشمم نمیاد، دیرتر از قبلا میرم سرکار، میگم وقتی با مرخصیهام موافقت نمیکنن بذار لااقل اینطوری یه استفادهای مرخصیهام بکنم
واقعا تحملش برام سخت شده
چقدر مهمه که آدمی قدرت انتخاب داشته باشه