نمیدونم اصلا این رشته رو دوست ندارم و به خاطر نزدیکی دانشگاه و اصرار خانواده و هزار تا دلیل مسخره افتادم توی این چاله که نه راه پس دارم نه راه پیش.اصلا هیچ انگیزه ای برای ادامه ندارم و تبدیل به یه آدمی شدم که هیچی واسش مهم نیست و یه بی تفاوتی پیدا کروم نسبت به همه چی ...هر روزش توی ایم یه سال گریه کردم و سر کلاس ها بعضی وقت ها گریم میگیره
نمیتونم هم انصراف بدم چون یکی از رشته های فرهنگیانه ....
و پول جریمه رو ندارم و توان ادامه هم ندارم