۸ ماهه عقد کردیم. اول گفتن خونه داره و ماشین داره اما الان نه خونه داره و نه ماشین. ماشین مامانش چند ماهی زیر پاش بوده الان دیگه اونم رفته بهشون تحویل داده. یه ماشین محل کارشون زیرپاشه که اونقد بدرد نخوره روت نمیشه جلوس کسی سوارش بشی و حاضری پیاده بری اما سوار این ماشین نشی. بازم چیزی نگفتم و بهش گفتم در عقب ماشینو درست کن چون آدم میخواد وسیله بزاره اذیت میشه. بهم میگه تو چیکار به این کارا داری.
الانم بعد از ۸ ماه نه خودش و نه خونوادش نه صحبت میکنن و مشورت میکنن که میخوام چیکار کنیم بابت خونه و عروسی و...
بخدا خسته ام روم نمیشه جواب فامیل که به درک روم نمیشه جواب مادرمو بدم. خونوادم هر دفعه میپرسن نمیدونم چی جواب بدم
شما باشین چیکار میکنین؟