نیست،همش کار داره واقعا هم سرش شلوغه!معلمم تابستونم سرکار نمیرم،بچم که هیچ!باشگاه هم زومبا میرم،گاهیم میرم پیاده روی البته گاهیم میرم با همسرم بیرون پنجشنبه ها اگه دلم براش نسوزه که میخواد استراحت کنه ولی واقعا از این روند تکراری خسته شدم!!!!خدا چرا صدامو نمیشنوه؟!واقعا یعنی حق اینو ندارم مادر بشم؟!تابستون چیکار کنم؟😢
به خدا ادم حسودی نیستم ولی میگم چرا؟!همکار من هر روز با همسرش بیرونه هر روززز ماهی یکبارم داره میره مسافرت من که عقده سفر ندارم سفرامو رفتم من فقط از تنها بودن اینطوری خسته شدم😭
عزیزم تنها نیستی دیگه باید کار شوهرامونو تحمل کنیم نمیشه که بخاطر کارش ولش کنیم و بریم منم شوهرم اکثرا از ۷ تا ۱۰ شب سر کاره و بچه هم خدا بهمون داده ولی روانی شدم همش تنهایی
ن عزیزم این حسادت نیست و حق با شماست
من بهترین روزام وقتیه ک بدون شوهرم بیرون میرم متاسفانه یمدته امکانشو ندارم ارزومه زود شرایطش مهیا بشه بزنم بیرون عشق کنم چیه شوهر اه
نه من مشکلی با کارش ندارم درکش میکنم ولی خب خسته شدم از تنها بودن خونه پدر مادرم که مامانم ام اس داشت خودمم که تک فرزند بودم مداوم تنها حالا گاهی یه سفزی با دوستامو یه کافی شاپ و اون موقعم سرکار الانم این!
منم عقدم‌فقط اخر هفته ها میریم بیرون
بقیه روزا صبح میره شب میاد زیاد نمیبینمش والا
چند روز پیش یکی از آشناها ،گفتش میخوام طلاق بگیرم ،گفتم چرا
گفت در ماه یه هفته شوهر دارم بقیش خونه نیست ،میگفت کشش ندارم دیگه ،بچه ها شدید اذیت میکنن ،کل مسولیت زندگی هم به روی منه
با اینکه کلی بهش تشر زدم این حرفا چیه ولی حق با اون بود سخته تنهایی
دوماه یبار مسافرت سه روزه برید
کارش چیه
از این همه کار درامد خوب هم داره؟اگه داره عصه نخور باهمون پول میشه تفریحات پرکیفیت برنامه ریزی کرد
