خونه مادر شوهرم
یه بار املت درست کردن اونم نه به اندازه کافی واسه دو نفر بود
یه بار گوشت کوبیده دیروزو اوردن که اندازه خودشون بود
یه بارم کشک بادمجون
که هر بارش پدرشوهرم تعجب میکرد مثلا میگفت عه از این غذا هنوز مونده یا میگفت عه شاید اینا از این غذا دوس نداشته باشن.
والا هفته ای یه بار میریم خونشون اگه برای شام نریم هم ناراخت میشن بارها شده این وسطا من اصرار کردم به شوهرم که بیا بعد شام بریم رفتیم گفتن چرا شام نیومدین ناراحت شدن ظاهرا