دیروز ناخودآگاه ست کرده بودیم،
تو کاغذ نوشتم دادم دستش، قشنگ خوند بعدش تاش کرد گذاشت جیبش گفت باشه بعدا بخونم و ادامه راهمون رفتیم و خیلی طبیعی حرف زدیم :((
همون موقع بارون و رعد و برقم شد.
براش نوشتم از اولین باری که دیدمت یکسال و 6 ماه میگذره و من حسم همونه. گفتم خسته شدم از تظاهر به این که تو برام مهم نیستی، گفتم کاش در دنیایی بودم که تو در ان مرد من بودی..
پ. ن: 6 ماه باهم رل بودیم قبلا
من 27 سالمه اون 31
الان بدتر گیج شدم نظرش چیه یعنی