دقیقااا هی بهش گفتن پیام بده به بهونه تبریک تولد آخرش طرف زنگ زد پسره هم معلومه جوابش چی هست. آخه زندگی پسره رو خراب کرده بود پسره نمیخواسته طلاق بده فک کنم دختره اصرار اصرار که طلاق بده و دلیلش هم این بود که دوستش نداشت و به زور باهاش ازدواج کرده بود. بعد که طلاق گرفته بود مهریه گرفته بود نه ماه جدا شده بود خانوادش مهریه رو گرفته بودن و نمیزاشتن بره بیرون و اذیت بوده حالا دلش تنگ شده بود. بعدشم خودش تو تاپیکاش نوشته بود که تو زندگی با این مرد پنج ماه به خودش فرصت داده بوده که علاقه ایجاد بشه و نشده. و مدام از این شوهرش فرار میکرده و خونه دوستش میخوابیده.
به نظرم ما آدما تا زمانی که چیزی رو داریم قدرشو نمیدونیم اماا امان از روزی که از دستش بدیم. قدر داشته هامون رو بدونیم.