اول بگم که من 13 ساله ازدواج کردم و دوتا دختر دارم
مجرد که بودم از پسرخالم خوشم میومد کم کم فهمیدم اونم به من علاقه داره گاهی تلفنی باهم حرف میزدیم ولی خلاصه با دخالت خانواده ها و... کارهای خودش رابطمون کات شد منم یکسال بعدش ازدواج کردم توی عروسیم همشون عین عذادار نشسته بودن نه رقصی نه شاباشی مثلا خالم بود... بعد اونم حتی بچه هام دنیا اومدن هیچکدوم پا تو خونم نذاشتن با اینکه خود خالم و دختراش و شوهرش مخالف ازدواج ما بودن ولی رفتارشون همیشه با من کناره گیرانه و سرد بود
الان عروسی همون پسرخالم دعوت شدم اخر هفته نمیدونم برم یا نه حالم از رفتارشون توی عروسیمون و بعدش بهم خورد دوست ندارم برم ولی مادرم میگه زشته
بنظرتون چیکار کنم