ما شهر کوچیک ک همه همو میشناسن
با دوستام رفتیم عروسی(: همشون دندوناشون ارتودنسی کرده بودن ۴تاشون
یکی از دوستام امشب باباش واسه تولدش ایفون خریده بود همشون مانتو های جدید و نو داشتن میگفتن فرداشب چی بپوشن یکیشون میگف ا خیاطی لباس دوختم اون یکی تازه خریده بود
مامانشون سرتا پا طلا
مامان من حتی لباس تنش مال ۴ یا ۳سال قبل بود💔
حتی حلقه دست هم نداره مامانم و فروخته.. 💔اونا سرتاپا طلا
خودم ی لباش لش ک مهر امسال خریدم ی ساعت گشتم ک پیدا کنم ی لباس💔
😭فقط اومدم بگم ک خالی شم کاش میمردم
همشون رفته بودن ناخن کاشته بودن حتی پول کاشت هم ندارم💔😭
دلمم واسه مامانم انقد سوخت
بابامم ۶٠سالشه دیگ کار نمیره با یارانه و کمیته و قرض میگذرونیم
خودمو بکشم بلکه راحت شم
میخای نمک رو زخم بپاشی حرف نزن ک دلم بدجور پره اه و نفرینم میگیرتت🥲💔
فقط میخام خالی شم..