2752
2734

من تازه ازدواج کردم هنوز یک ماه هم نشده دیروز از صبح تا شب خونه مادر شوهرم بودم امروز هم عصر قرار بود بازم باهم باشیم مهمون بودیم دو روزه مادر شوهرم مریض هست امروز روز سوم هستش من امروز بهش زنگ نزدم یه حالی ازش بپرسم سریع عصر شوهرم پر کرده بود فرستاده بود سر من که چرا اصلا یه زنگ هم بهم نزده یه زنگ میزد یه حالی ازم میپرسید وقتی هم داشتیم می رفتیم مهمونی توی ماشین بهم تیکه انداخت که فامیلای دورم بهم زنگ زدن حالم پرسیدن اونی که نزدیکم هست یه زنگ نمیزنه منم به خدا سپردمش چون من از قصد این کارو نکردم با خودم گفتم دیروز کلا باهم بودیم امروز هم عصر باهم هستیم 

 تاپیک اخرم مخصوص حاجت داراست 

 میشه برای حاجترواییم یه صلوات بفرستی🌼💖 کاربری دست دو نفره  .... برای غم هایی که فراموش میشوند.... چی میشه منم یه صبح بیدار شم ببینم زندگیم رو رواله دیگه ناراحت نباشم خیانت کرده ناراحت نباشم عشقم زن گرفته  یه دختر خنثی باشم  اونوقت یه ادم جدید اومده تو زندگیم..  چی میشه خدا رو شکر کنم  که خیانت دیدم  و نفر بعدی  خیلی خوبه چی میشه از ته دلم بخندم  چی میشه بازم صدای اهنگو ببرم بالا و بلند بلند بخونم و  مستانه بخندم چی ...  چی میشه برم سرکاری که میخوام  و قوی و مستقل شم چی میشه بابام بهم افتخار کنه چی میشه ای کاش، ای کاش نمیگفتم...
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2731

من ۱۵ سالم بود ازدواج کردم مادر شوهرم تا ۱۸ سالگی کنکور نذاشت دست به سیاه و سفید بزنم کارامو انجام می‌داد دخترم که تا دوسالگی فقط نقش شیر دادن بهش داشتم میگفت فقط درس بخون اندازه مادرم دوسش دارممم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز