با شوهرم دعوا کردیم
دادم برام مانتو دوختن بعد از کلی تاکید که آقا و خانم این مانتو شلوار رو آزاد بدوز چند سانت از سایز خودم بزرگ تر دست آخر تنگ دوختن جوریکه به اندازه یک سانت بشه باز کنی
اومدم خونه پوشیدم شوهرم داد و بیداد کرد که از قصد تنگ دوختی اینقدر گفتم تنگ و بدن نما و کوتاه نباشه کلی غر زدو حرف گفت منم پیاما رو نشونش دادم فهمید خیلی تاکید داشتم تنگ نباشه باز شروع کرد به غر زدنای دیگه نباید پول میدادی نباید میگرفتی و....تا الان نشستم درزاشو باز کردم و اتو کردم یکم بهتر شد اما چی فایده کلی گریه کردم
خیاطه مرد بود اما زنش اندازه میگرفت اندازه های منو کوچیکتر گرفته بود خود مرده از آخر گفت زنم خنگه
خب زنت خنگ متر نده دستش گند بزنه به مال و اعصاب ما
اینقدر رو این مانتو شلوار ذوق داشتم الان حالم بهم میخوره از همه چی از اینکه مقصر هم نباشم بازم سرزنش میشم
از اینکه هرچی رو از ته دل خواستم گند خورد توش
از اینکه استرس امتحات نهایی کلی درس کم بود که این بی رمقی هم اضافه شد