سلام دوستای گلم.من از یه نفر تو روستامون خوشم میومد یعنی خودم جداشدم و این ادمی که میگم مجرده و دوسال از من بزرگتره. یه پسر تحصیل کرده ومجرد .همیشه تو ذهنم بود که اگه یه روزی بخوام ازدواج کنم مجدد دوست دارم این اقا بهم پیشنهاد بده.بعد ما از نظد وجهه خانواده سرسنگین هستیم از این خانواده ها که هیچوقت مسله ناموسی ندارن.واسه همینم هیچوقت جرعت نمیکردم وغرورم اجازه نمیداد همچین کاری بکنم که بهش پیشنهاد بدم.ولی یه روز نمیدونم چه مرگم شد یا جوگیر شدم با پیج فیک بهش پیام دادم .اونم گفت اگه میخوای هم صحبت بشی با کسی خب خودتو معرفی کن.من یه نشونه های دادم وشناخت ریزریز خودمو معرفی کردم بعدم هی پیامام حذف میکردم که بهم گفت لازم نیس بترسی من ابروی مردم ابروی خودمه.البته حرف بدی هم نزدم فقط بهش گفتم همیشه دوست داشتم باشما حرف بزنم بهش گفتم دیدی ادم از بعضی ها بدون اینکه باهاشون هم کلام بشه خوشس مباد حالا نه اینکه عاشقش باشه.بعد خندید گعت اوه مای گاد ازش پرسیدم خوب تا الان ازدواج نکردی گفت اعتقاوی بهش ندارم رایتی ازم پرسبو کجا کار میکنی کدوم فروشگاه گفتم بعد میگفم ختدید گفت باشه نگو.بعد گعت چه خبرا از داداسام پرسید که الان کجان مشغول چه کارین همین حرفای عادی بعد عکسم رو روی پیح اصلی گذاشتم ببینه فقط گعت دارو افسردگی مصرف میکنی گفتم نه گفت چهره ات شاد نیس یکمم د مورد اخلاق خودش گفت و... بعد دیگه ساعت ۱۲ شب بود من بهش،گفتم چقد حرف زدیم😀با این استیکر اونم فقط خیلب عادی گعت بله و من گفتم شبتون بخبر ⚘️⚘️ اونم فقط نوشت شب بخیر .و دیگه نه پیام داد نه پیام دادم الان ۱۴ روز میگذره.هی وسوسه میشم پیامش بدم ولی میگم شایو خوشش نمیاد