دیروز توی تاپیک بودم استاترش تو سیزده سالگی ازدواج کرده بود یاد خاطرات خودم افتادم،چقدر من از مرحله پرت بودم من یادم میاد خندم میگیره،تا بیست سالگی نمیدونستم چطور بچه بوجود میاد،بعد اینکه فهمیدم هم یه سالی تو شوک بودم،از همه ی زن وشوهرا چندشم میشد وای،بعد فهمیدنم هم با عرض معذرت فکر میکردم بچه از پشت به دنیا میاد تا موقعی که خودم ازدواج کنم،برام قابل هضم نبود،اخه چطور،چطور ممکنه،رشتم تجربی بود خدایا تو زیست شناسی این چیزا رو فهمیدم،