پنجشنبه با دوستم رفته بودیم کتابخونه دوستم با یکی از پسرای اونجا رفت سر قرار من موندم تنها با چند تا پسر دیگ که اون طر تر نشسته بودن و دوست همون پسره که با دوستم رفت بودن ساعت تعطیلی کتابخونه بود دوستم هم نیومد این پسرا پاشدن رفتن منم گوشی نبرده بودم دوتا از دوستای پسره موندن منم چون ترسیدم دیر بیاد استرس گرفتم به پسره گفتم زنگ بزنه به رل دوستم