خواهری که یهویی رفت
یهویی تک شدم
یهویی پشتم خالی شد
تنهاترین شدم
وقتی میبینی مامان و بابات دارن به خاطر این مصیبت بزرگ روز به روز شکسته تر میشن
وقتی هیچ کس همدم تنهایی هات نیست
وقتی هنوز مجردی
دنبال کسی هستی بشه همدمت بیاد جای خالی خواهرت پر کنه ...اما کو.....نیست
وقتی میری سنگ مزاررو میبینی
وقتی تابستانه سنگ مزارش مثل آتیش میسوزه
وقتی سرده سنگ مزارش سردترینه
وقتی میبینی عزیزترینت زیر خروارها خاک خوابیده
و جسمش ازبین داره میره یا رفته
وقتی مورچه های کنار مزار میبینی و بغض میکنی که چرا توی خونه خواهرت لونه کردن
وقتی دخترای فامیل هواتو ندارن
هردقه عکس خودشون و خواهرشون میذارن
نمیگن شاید یکی باشه با دیدن این عکس گریه کنه
ولی من از خدا خیلی انتظار داشتم خیلی زیاد
که هوامو بیشتر داشته باشه
یه جا یه دریی رو برام باز کنه جبران این همه سختی و مصیبت
شاید به نظرتون خیلی غر زدم
اما خدا به هیچ کس داغ عزیزش نشون نده
سخت ترینه
من بعد گذشت چند سال
هنوزم یه تیکه از قلبم هرروز میسوزه
و هیچ تسکینی براش نیست