همیشه ارزو داشتم مثه بعضی خواهرا صمیمی باشیم
اون از من بزرگتره من واقعا براش بد نبودم بی احترامی لج نکردم اما نمد اون مشکلش با من چیه
خودش علنی بعضی وقتا میگه تو این دنیا من فقط به تو بدی کردم فقط برا تو بد بودم
هی پشت من به مامان بابام بد نیگه با اینکه جفتمون سنمون کم نیست و بچه نیستیم
لج میکنه باهام کاری داشته باشم انجام نمیده
امروز شارژرم خراب شد تو اتاق خواب بودم اومد درو کوبید شارژرو با خودش برد سر کار با اینکه نیاز نداشت و میدونس من میخوامش
این فقط یه نمونه کوچیکشه
همین الانش که تو یه خونه ایم هفته ای ی بار حرف میرمیم دلم نمیخواد اینجوری میترسم جداشه خونمو بدتر دشمن شیم سالی ی بار همو نبیینیم