حاجی ما یه زندایی داریم الان ۳و ۴سال اومده تو خانوادمون
یه برادر مجرد داره از وفتی اومده هر وقت من میبینه میگه بیا عروسمون شو...
من اوایل حرفاش جدی نمیگرفتم میگفتم ولش خودش ول میکنه
اما ول کن نیست چند روز پیش به خالم گفته بوده خالم گفته بود نه بهش گفته بودن وقتی جواب نه شنیدی اینقدر پیگیر نباش
اما کو گوش شنوا باباش چ میدونم دعا نویس و ملا
مامانم میگه اینا خیلی نامردن یه بار یه چیزی نگی یه بلایی سرت بدن
چون از قوم ها اینا یه خواستگار برا خالم اومد خالم جواب رد داد پسره گفته بود کاری میکنم زندگیش نابود بشه خدا شاهده هر خواستگاری میاد یا خالم رد میکنه یا خالم قبول میکنه پسره میزاره میره
وای دلم میخواد بزنم تو دهن زنداییم اینقدر بزنمش ...
اوف کلی حرصم گرفته