اومد ناهار من ناهارشو کشیدم قبلش گفتم من غذا دلم نمیخاد پیتزا دلم میخاد بخدا دست خودم نیست حاملم یچیزی دلم میخاد اون لحضه از تو سرم بیرون نمیره تا بخورمش
گفتم از یجا سفارش بده بیاد میگه لازم نیست شب میریم میخریم میخوریم باهم میگم نه از این کافه سفارش بده بیاد من الان دلم میخاد شب دلم نمیخاد گفت چه فرقی میکنه از کجا بگیرم شب میخرم منم قهر کردم اونم رفت همینجوری اصلا توجه نکرد بعد پیام دادم ببینید بخدا دست خودم نیست روحیه ام شده مثل یه بچه دوساله وقتی یه چیزی میخام دلم آب میشه تا نگیرم درست نمیشم
اگه هستید بگید پیاماشو بزارم ببینید چقد بی احساسه😐