دیشب داشتم میگفتم که دلم یه اتفاق غیر منتظره خوب میخواد از روزمرگی خسته شدم 🤧😃
شوهرم ازم دوره ده ساعت ،تو عقدم همشهری نیستیم
با خودش فک کرده چی کار میتونه کنه غیر منتظره باشه پول زده به کارت مامانم گفته برو خوراکیای مورد علاقشو بخر براش 😃
یه بار دیگه ام اینکارو کرده بود زنگ زده بود اسنپ به اسنپیه گفته بود بره بخره بیاره
میخوام براش سفارش اینترنتی از اُکالا و تحویل درب منزل رو توضیح بدم میترسم ناراحت شه 😃😂من از کلاس خیاطی اومده بودم خسته هلاک رو تخت خوابیده بودم مامانم از سرکار اومد اینا رو بهم داد گلب گلبی شدم