ما فقط تو سایت شنیدیم
به قرآن
به امیرالمومنین
من با یه پسری بودم ۴ سال برام
عیدونه
شب چله
ولنتاین
هدیه تولد که دیگه نگم
روز دختر
هممممه چی میورد برام
تازه پول توجیبی بهم میداد
برام لباس و مانتو و پارچه همه چی میخرید
مدام ابراز احساسات میکرد
خیلی پسر خوبی بود
خوشگل و ماه بود
اونوقت در مقابل منه احمق تو طول ۴ سال ۳ مرتبه بهش نگفتم دوست دارم
همش طلبکار بودم ازش
همش از بالا نگاهش میکردم
فکر میکردم نوکر منه
کار نداریم از منم خیلی خوشگلتر بود
کلا ازش طلبکار بودم
بعد چهار سال که هنوز مثل چی بهش میپریدم یه بار گفت
خداحافظ
رفت که رفت
الان بیا وضع و اوضاعشو ببین خاک تو سر من
اونوقت منع بیشعوووووور قدر موقعیتمو نمیدونستم
کلید کرده بودم رو پسر عموم هام که یکیشون بیاد منو بگیره