قبلا همسرم خیلی از این خواهرشون تعریف کرده بود و من با این دید وارد خانوادشون شدم که ایشون خیلی خوبن و حساب ویژه روش میکردم و بدون اینکه کامل بشناسمش واقعا دوستش داشتم اما الان که باهاش در ارتباطم کاملا خلافشو دارم میبینم.
من دارم خرید جهاز میکنم و جایی که شوهرم ساکنه نگه میدارم که دیشب اومدن اینجا و دیدن.
درومد گفت این فلاسکو برای جهاز خریدی بعدم خندید و گفت چشم بازارو کور کردی که این چیه خریدی
بعدم هی فلاسکو برداشت پایین بالا کرد مسخره کرد خندید
و گفت برو یه چیز درست بخر.
ادامه داره پست بعدی میگم