ولنتاین بود.پسره با رلش قرار میزاره تو خیابون همدیگرو ببینن،وقتی دختره میا پسره به رلش یه عروسک کادو میده .دختره ناراحت میشه پرتش میکنه وسط خیابون.انتطار داشت براش حلقه گرفته باشه.پسره با عجله میره عروسک رو بیاره که ماشین میزنه بهش و میمیره.سر خاکش دختره گریه میکرد همزمان که گریه میکرد عروسک تو دستش رو فشار میده میبنه صدا میده پارش میکنه و میبنیه یه حلقه داخلشه و اونجاس که میگن گاهی وقتا خیلی زود دیر میشه🚶♂️🖤
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بله پروفایل خودمم اسم کاربری من اسم یه تناقض هست که اسمش رو از فیلسوف فرانسوی آقای ژان بوریدان گرفته.به موقعیتی میگن که فرد بین دو انتخاب عقلانی یا عقلایی گیر میکنه و غالبا انقده بین انتخاب ها تعلل میکنه که هر دو فرصت از دست میره . همه ما توی زندگی بارها توی این موقعیت بوده ایم و تجربه اش کرده ایم.
ولنتاین بود.پسره با رلش قرار میزاره تو خیابون همدیگرو ببینن،وقتی دختره میا پسره به رلش یه عروسک کادو میده .دختره ناراحت میشه پرتش میکنه وسط خیابون.انتطار داشت براش حلقه گرفته باشه.پسره با عجله میره عروسک رو بیاره که ماشین میزنه بهش و میمیره.سر خاکش دختره گریه میکرد همزمان که گریه میکرد عروسک تو دستش رو فشار میده میبنه صدا میده پارش میکنه و میبنیه یه حلقه داخلشه و اونجاس که میگن گاهی وقتا خیلی زود دیر میشه🚶♂️🖤
ولنتاین بود.پسره با رلش قرار میزاره تو خیابون همدیگرو ببینن،وقتی دختره میا پسره به رلش یه عروسک کادو میده .دختره ناراحت میشه پرتش میکنه وسط خیابون.انتطار داشت براش حلقه گرفته باشه.پسره با عجله میره عروسک رو بیاره که ماشین میزنه بهش و میمیره.سر خاکش دختره گریه میکرد همزمان که گریه میکرد عروسک تو دستش رو فشار میده میبنه صدا میده پارش میکنه و میبنیه یه حلقه داخلشه و اونجاس که میگن گاهی وقتا خیلی زود دیر میشه🚶♂️🖤