یک هفتس قهریم با همسرم اول تقصیر اون بود نیومد اشتی تا اینکه یه بحث جدی تر دیروز پیش اومد بخاطر بدبختی خودم کلی کوبیدم توسرم و سرمو چندین بار کوبیدم به شیشه ماشین که خودمو تنبیه کنم که انقد نازک نارنجیم که انقدر عذاب میکشم...همسرمم مانعم میشد اما من عین روانیا شده بودم...نمیدونم اخرش چی میشه...امشبم گفتم باز من پیشقدم بشم اشتی کنیم اومدم گفتم بیا جات بخواب اومد گفتم دیدی اخر دوباره من اومدم جلو گفت بایدم تو میومدی چون تو مقصری... منم پاشدم گفتم لیاقت نداری باهات اشتی کنم پروتر شدی هربار که من پیشقدم شدم با وجود اینکه مقصر تو بودی...الانم اومدم هال خوابم نمیبره فقط دارم حرص میخورم خیلی تو این یک هفته عذابم داده اصلا نگرانم نمیشه وقتی جایی میرم اصلا خبری نمیگیره که مردم یا زنده...خیلی منو نادید گرفته کاش ن مسافرت میبردم ن چیزایی که میخواستمو میخرید اما منو میدید... حالا نمیدونم چجور رفتار کنم نمیدونم چی درسته چی غلطه