دوسش دارم
عقد نیستیم ولی مثل نامزدیم
همین تو جریان زیر بارون قدمزدن
گفت سرما میخوریم پایه نشد باهام بیاد قدم بزنیم
بعد قبل روز دختر یادآوری کردم براش روز دخترو گقت میخرم ولی هیچی نداد
من حتی ب یه شاخه گل هم راضی بودم ولی هیچی
اصلا انگار نمیفهمه
خستمممم
بااینکه دوسش دارم خیییییلی و اونم دوسم داره
حس میکنم هیچی سرجاش نیس
نمیفهمه منو
نمیفهمه
ولی خب بتز یکم بهتر شده قبلا کم زنگ میزد ولی الان هرروز زنگ میزنه
نمیدونم موندم بغص دارم
از طرفی تنها مردی هس ک میشه اعتماد کرد بهش، تکیه کرد
ولی دارم میترسم