ميگن بخت النصر يه خواب ميبينه . به خواب گذارها ميگه بايد اول بگيد چه خوابي ديدم بعد تعبيرش كنيد . ميگن نميشه كه . بايد اول خوابتو بگي . اونم ميگه اگر نگيد به جلاد ميگم گردن همه تونو قطع كنه . اونها هم ميگن اين كار فقط از دانيال بر مياد . ميرن سراغ دانيال . اون ميگه من كه علم غيب ندارم . ولي چند روز بهم مهلت بديد . بخت النصر ميگه دانيال هم نگه گردنشو ميزنم . دانيال 3 روز ميره روزه ميگيره . بعدش شب خواب ميبينه . خوابي رو كه بخت النصر ديده بوده . ميره براي بخت النصر تعريفش ميكنه و بعد تعبيرش ميكنه . حالا شده ماجراي شما . نميگي چيشده . ما نبي هم باشيم بايد بريم 3 روز روزه بگيريم بعد بياييم باهات حرف بزنيم . لا اقل يه ذره توضيح بده .