سوال در مورد خواستگاری

من از اول ورود یکم بخاطر سن ناراحت بودم و خوب اشتیاق نداشتم در طی مراسم چون پدرم هم در منزل حضور داشتن ازشون خواستن در مراسم شرکت کنن و انگار همه چیز از معارفه فراتر رفت و پدرم از ایشون سوال میکردن و ایشون با متانت و اشتیاق جواب میدادن تا که پدرم گفتن موردی نیست تنهایی هم صحبت کنین من اینجا یکم اخم داشتم که واقعا دست خودم نبود بنده خدا داخل اتاق یک چند لحظه انگار ترسید یا چی نمیدونم😂تا من خودم گفتم شما شروع کنین ابتدا

ایشون هم یک بیوگرافی دوباره از خودشون به صورت مختصر دادن و بعد من هم مختصر توضیحاتی دادم بعد ایشون گفتن ملاکاتون چیه که من مستقیما گفتم فاصله سنی که ایشون کاملا وا رفتن احساس میکنم بهشون برخورد چون گفتن که ممنون که از اول صادق بودید😂 صحبتاشون کم شد و سوالات جزئی پرسیدن و سریع بحث رو خاتمه دادیم و خلاصه پدرم و مادرم ناراحت بودن که من رفتار بدی داشتم چون ایشون قبل ورود به اتاق اینجوری نبودن 

حالا یعنی کار من اشتباه بوده که صادق بودم یعنی من غرورشون رو جریحه دار کردم؟

آخه از قبل هم اطلاع داشتن من ناراضیم بخاطر رفتارم از طرف خانواده خیلی سرزنش شدم 

برادرم میگه شاید بنده خدا احساس کرده بهش حس پدوفیلی ها رو داری با این کارت😂

نمیدونم شاید باید سنجیده تر رفتار میکردم