خیلی حالم بدِدلم گرفته از نامزدم

بقران گفتم بااارها ک وظیفشون بوده اگ شهر دیگ دور از خانوادت معتاد میشدی گردنت میگرفتن؟ توام زحمت کشبدی شده توو اتاق نگهبون ساختمون روو سرامیک خوابیده اینجوری خونه ساخته و کم کم موفق شده میگم دادی دیگ . اما برادرع دیگ خاهرش زنگ میزنه گریه زاری ک نداریم اجاره بدیم خونه نداریم دلش میسوزه میگم خواهرت ک اسایش میخاس چرا با ادمی ازدواج کرد ک طرف نداره خب بسازه از خدا بخاد. خدا ازش نگذره با همین مظلومیت نماییش باعث شد کتک بخورم

میگم نکنه من بدم نکنه من عوضی ام که یه دختری ک پدرو مادر نداره رو میخام از لطفِ برادرش بی نصیب بذارم ولی بخدا منم ادمم منم زندگیم روو هواس یبار نمیگه کل مسئولیت روو دوشع داداشمه ها فقط میگه بده بمن بده انگار داداشش مُرده دور ازجون بی ورثه مونده اینا سر اموالش دارن همو میکشن. انقد داغونم بخدا عین زیگیل چسبیده ول نمیکنه نانزدم تا پیشمه روزی ۸ بار بش میزنگه اونبار خاهرم دید گف والا نانزد انق نمیزنگه ک این میزنگه

فقط چشم بردارن از ما . الان بهش زنگ زدم میگه خواهرش زنگ زده. الان من حساسم؟؟ روزی ده بار خواهرش زنگ میزنه کجایی چیکار کردی. منم حرص میخورم میگم اخه مگه زندگی نداره چرا سرش ب زندگیش گرم نیس فقط فضولو نخوده یبار پیام داده نامزدم توو گوشی شوهرم دیدم ک دسم بود . نوشته منو پای زنت دادی اونیک برا هم می مونه خواهرو برادرن ن شوهرم ن زنه تو. الکیااا چسبیده ب شوهرش اونبارم پیام داده زنع کثیفت نمیذاره بم خونه بدی . گوشی نامزدم دسم بود داشم ازش عکس میگرفتم ک این پیام ادمد جیگرم سوخت. تا یچی ب نامزدمم میگم میگه بیخیال یبار گفتی خودمم میفهمم چیب چیه

سر این خواهرش ک خدا ازش نگذره زد منو . خواهرشم باردار بود دو ماه  نشده بود بخدا من ب اون طفل کار ندارم گریه کردم گفتم پدرو مادرت ک نیستن اما شاهد باشه روحشون ‌ک ب ناحق دست بم زدی بخدا فرداش خواهرش زنگ ک بچش سقط شده نیم ساعت دیرتر میرسیده می مرده . از داخل خونریزی کرده بود عملش کردن. بخدا من دلشو ندارم نفرین کنم فقط گفتم  دنبال بچه امیدوارم بدوئه توو یسال ک ازدواج کرده دومین سقطشو دوبارشم منو ک زده بود داداش سرش اونجور شد. انقد داغونم کل فامیل حسرت میخوردن ک چرا من زنه مثال پسرشون نشدم دخترع بدی نیسم ک  بعد چرا قسمتم اینجور شد. خودش بد نیس بزرگترت بالا سرش نیس ایناام دورمون کردن . میگن خودمونم بکشیم گوشتمونو بفروشن بخورن

من پدرم وضعش معمولیه ولی منو خواهرامو نذاشته آب توو دلمون تکون بخوره تا حالا دست بهمون نزده ک این بخاطرع خواهرش منو زد ب خانوادمم نگفتم خجالا میکشم. اما چهرم خیلی خوبه شایدم بخاطر چهرم زیاد خواستگار داشم. قسمت و پیشونی نوشت کاش قشنگ باشه . انقد دلم خونه بخدا ارزوی مرگمو بارها از دست فضولیع اینا کردم انگار خواهرش زنش بود و من هوو رووش اومدم همش میگه زندگیت حق منو زحمتامه . با اینک خودش منو پسند کرده لعنتی