داییم همیشه لنگ یه قرون دوزار بعد چند سال همه چیشون ب روال اومد وضعشون خوب شد بچه هاشو درس خواندن همه موقعیت اجتماعی خوب پیدا کردن زنش بعد سالها درس خوند اصلا زیر و رو شدن جرقه خاصی هم نخورد بمرور شد.
خواهرم همیشه زندگیش دعوا بود همیشه طوری که ما میگفتیم اینا رو مرز طلاق اند بمرور آرامش گرفتن بچه دار شدن خیلی بهترشدن خدا پشت هم بهشون یه بچه دگ داد سر اون بچه و دغدغه هایش خیلی بهم نزدیک تر و با محبت تر شدن تا الان که خیلی خوبن.
بازم دیدم حال ندارم بنویسم