لباس عروسم تنگ بود زیر بغلم رو زخم کرده بود توی تالار فقط قرمز بود ولی صبحش وقتی از خواب بیدار شدم دیدم پوستش کنده شده انگار سوخته یاشه
خیلی اذیت شدم توش خیلی یعنی میدونستم ی زر قوز کنم ترکیده🤣ولی عوضش خوب شد قوز نکروم تو فیلمم و صاف صاف نشستم و خیلی خانومانه رقصیم🤣💔
دیگه هیچ وقت کفش پاشنه بلند در زول عمرم نپوشیده بودم ولی شب عروسیم پوشیدم توی باغ واسه عکسای خیلی خسته شدم کف پاهام وحشت ناک درد میکرد بعد تو ماشین در اوردم تا برسم به تالار پاهام باد کرده بود تو کفش جا نمیشد🤦🏼♀️🤣 تاجم اذیت میکرد تور رو گرفته بودن با سنجاق کرده بودن تو سرم کف سرم پاره شده بود لنزام خراب بود همه جا رو تار میدیدم😖🥲 گشنه بودممم وحشت ناک
من بد بیاری پشت بد بیاری
ولی اشکاب نداره دیگه عروسیم بود چه میشه کرد
خوب بود در کل خداروشکر
هم خانواده ی همسرم خیلی خوب بودن حالا فامیلاشون از قصد قرض ی سری هاشون ی سری حرکت ها زد ولی مهم نیست‌اشکال نداره دیگه فامیل شدم باهاشون جبران‌میکنممم
در کل خیلی خوب بود
مرسی که پرسیدی❤
پستای قبلتو خوندم همه ک گفتن نکن
دختر خوب حالا که ازدواج کردی خداروشکر عروسیتم خوب بوده دیگه اول کاری بحث وحرف وحدیث برای خودت درست نکن باید سعی کنی صبور باشی
راستی فکر کنم مادرشوهرت به خاطر اینکه شما شوهرتو نکشونی مشهد اینارو جلو شما میگفته حالا باید صبر کنی انشالله همه چی خوب پیش میره
عزیزم بمبها خوبن بعضی از بلوچای زاهدان تعصبی هستن واصلا به زن اجازه تنها بیرون رفتن را نمیدم که فک کنم خانواده شوهر اسی از تعصبیها هستن قبل از ازدواج هم به اسی گفتم که تفاوتفرهنگی زیاد دارین ما فارساهای و زاهدان با بلوچها ازدواج نمیگنیم نمی‌دونم اسی چطور جرات کرده
