بچها اوضاع خانواده همسرم خوب نیست اخلاق پدر شوهرم خیلی بده و مادرشوهرمو پیر و مریض کرده برادر شوهر کوچیکم و خواهر شوهرم زندگی ندارن از دستش همش خونشون دعوای خب منم توی خونه پدر مادرم اصلا اینچیزارو ندیدم همیشه مامان بابام باهم خوب بودن در آرامش بودم الان واقعا تحمل مدل زندگی اینا خیلی برام طاقت فرساس و علی الخصوص اینکه بهم بی احترامی هم بکنم (پدرشوهر) یمدت پیش بهم بی احترامی کرد و من گریه کردم از خونشون اومدم بیرون و بعدش حدود چهار پنج ماه نه مادر شوهرم نه پدر شوهرم زنگ بهم نزدن که از دلم در بیارن و منم باهاشون قطع رابطه بودم همش شوهرم میگ تو بخاطر مادرم ک آنقدر عذاب میکشه از دست بابام بیا خونمون و... ولی من میگم مادرش نمیتونستم حداقل یبار به من زنگ بزنه؟؟ بچها من باید چیکار کنم شرایطم خیلی سخته
از اول تا الان هیچ کمک مالی به ما نکردن به ما وعده خونه دادن ولی بهمون ندادن و ما دستمون تنگه الان وضعیت مالی خانواده شوهرم خیلی بهم ریخته شوهرم هی میخواد بهشون پول بده درصورتی ک ما خودمونم نداریم من چی به شوهرم بگم؟ بزارم بده یا نه؟
برادر شوهر کوچیکم ی دست لباس خوب نداره باباش براش نمیگیره بنظرت به شوهرم بگم براش بگیره بچه خوشحال بشه یا نه کم کم عادت میکنن؟
بخدا اصلا دلم طاقت ناراحتی برادر شوهرمو نداره همش دلم میخواد کمک کنیم تا حالا کمک خاصی نکردیم حتی گاهی تولدش هم کادو نگرفتیم چون خودمونم دستمون خالیه چند ماهه اصرار میکنم شوهرم لباس بخرع برا خودش نمیخره