نظرتون رو میخوام بخونیدتا اخر لطفاا
یک سال و چهار ماه دوست بودیم اوایل که امد تو زندگیم گفتم من دختر اهلی دوستی نیستم منو دوست داری بیا از خانوادم خواستگاری کن گف شرایطش ندارم منم رفتم بعد چند روز پی داد مهلت بده فلان منم چهار ماه مهلت دادم چهار ماه که گذشت دیدم عاشق شدم بینش خیلی کات داشتیم یک ماهه تا دو ماهه یا من بر میگشتم یا اون وقتی دعوا میکردیم من دعوام سر این بود که چرا وقت کم میزاره اخه همش یا سرکار بود یا میومد خونه در گیر خانوادش بود توی یک روز که بیست و چهار ساعته اکثرا خیلی حرف بزنیم یک ساعت بود اونم چت
همش یهو ولم میکرد میرفت وقتی میرفت اما هی استوری مربوط به من میگذاشت یاداداشت مربوط به من نمیرفت که بره
هیچوقت کادو یا هدیه ای به من نداده یه بار گفتم حداقل یک شاخه گل بده گف فیلم ترکی زیاد میبینی
منم امروز دیدم از دیشب ازش خبری نیست یهو عصبی شدم از همه جا بلاکش کردم
دلم خیلی پره بنظرتون اصن دوسم داشت هر وقت ازش میپرسیدم میگف اره دوستت دارم اما عاشقت نیستم من عاشق دیگه نمیشم چون یک بار ضربه خوردم تو نوجوانی..
گفتم امکانش هست به هم برسیم میگفت معلوم نیست
بعد چند ساعت که از بلاکی درش اوردم دیدم پیامارو اصن سین نزده بعد بلاک کردنش اخر شب سین کرد و هیچی نگف
نوشته بودم که خسته شدم از بس برای این رابطه تلاش کردم و خواستم به چشت بیام نشد انشالله خوشبخت بشی خداحافظ
انقدر دلم تنگ شدکه هفته بعد به بهونه عید پی دادم رسمی اونم رسمی جواب داد و الان یک ماه و نیم که خبری ازش ندارم ایندفعه حتی دیگه پیگیرم نشد مثل هر بار که استوری مربوط به من بزاره حتی فالووم نکرد
دلم خیلی تنگه بد تنگه اولین عشقمه نظرتون چیه چ کنم؟