قضیه از این قراره عروسی پسر خاله همسرم بود ...منم تو اینستا گرام گشتم و یه آرایشگر پیدا کردم کلی هم پزش ودادم و کلاس گذاشتم باهاش چون جای باکلاس شهر بود و کمی هم گرون بود ....مادرشوهر و دوتا خواهر شوهر و دختر خواهرشوهرمم رفتن یه آرایشگاه دیگه اولش خواهر شوهرم گفت بزار برات وقت بگیرم من گفت نه من از قبل گرفتم و خیلی خفنه و کلی برام میخواد وقت بزارم....رفتم پیشش گند زد به قیافم وقتی گفت تمومه آینه رو نگاه کن کم مونده بود قلبم واسته خیلی ناراحت شدم خیلی بغض کردم از طرفی هم روم نمیشد بالون وضع برم پیش خانواده همسرم تو ماشین نشستم و رژ و سایه ام و پاک کردم و خودم از اول آرایش کردم خیلی معمولی شدش ولی غرورم پیش خانواده همسرم له شد چون خیلی پز داده بودم اونا همبروم نیاوردن هیچی فقط بچه خواهر شوهرم گفت زندایی انگار خودت خودتو آرایش کرده بودی ....خیلی بد شدش پولمم رفت