2737
2739
عنوان

درد و دل

51 بازدید | 6 پست

سلام خوبید من یه مشکل دارم من به خاطر اینکه دوس دارن نثل دخترای مجرد باشم و شوهرمم  حس میکنم دوس ندارم قراره بریم دنبال کارای طلاق ولی از الان خانوادم باهام بد رفتاری میکنن مادرم میگه خوبه دیگ یه کارگر تو خونه دارم همش نفرین میکنه 

خسته شدم تصمیم گرفتم همون عروسی کنم برم راحت ترم بیاید یکم حرف بزنیم 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
آره  واقعا تعجب کردم چرا بعد عقد فهمیدی دوست داری مثل مجردها باشی یا اینکه شوهرتو دوست نداری! ...

چون اولا نمیدونستم ازدواج اصلا چیه حالا که اومدم توش همش حسرت گذشته رو میخوره

چون اولا نمیدونستم ازدواج اصلا چیه حالا که اومدم توش همش حسرت گذشته رو میخوره

ببین گلم من نمیدونم طرز فکر شما نسبت به زندگی چجوره یا شما الان آمادگی مستقل شدن رو داری یا نه

اما نیاز شدید به مشاور داری،چون خودت دقیق نمیدونی چی میخوای.

من هم مثل شما ۱۹ سالگی وارد زندگی شدم منم مسائلی داشتم من هم احساس ترسی که شما داشتی رو داشتم و جالبتر اینکه شوهرم هم انتخاب خودم نبود😅

اما کلی با خودم فکر کردم روزها و ساعتها با خودم کلنجار رفتم و دودوتا چهارتا کردم و به نتیجه رسیدم که زوایای جالب زندگیمو پیدا کنم چیزای جدید کشف کنم.حتی طرف مقابلم رو یه طور دیگه ببینم برای من این پروسه یکسال طول کشید.

الان که سالهای زیادی میگذره وقتی بهشون فکر میکنم کاملا راضی ام از خودم.

و زندگی هم جواب همه ی امیدواری هامو داد و برام زیبا شد.

شما هم اگر خودت نمیتونی و فکرت خستس و کلافه حتما با مشاور مشورت کن تا راهت رو پیدا کنی

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687