دو هفتس ب دنیا اومده مامانم نزاشته ی دل سیر بغلش کنم و ببوسم تا میرم پیشش بغلش کنم یا میگه خوابه ولش کن بچمو مغزش داغون میشه تو خواب بوسش میکنی
یا میگه شیر میخوره ولش کن راحت باشه
وقتاییم ک بیداره و شیر نمیخوره تا میرم پیشش مغزمو میخوره هی میگه برو سر درست
امروز ی دعوای اساسی کردم باهاش سر همین ینی چی هی مجبور میشم قایمکی وقتی نیس برم بوسش کنم😑بهش گفتم بیزارم از خودت و دختر زشتت دیگه بمیرمم نمیام پیش توی بی لیاقت😭الان از عصر نرفتم پیش آبجیم دلم براش تنگ شده هی تو اتاق خودم گریم میگیره😐
مگه مردم نوزاد ندارن ینی همش رو زمینه؟کلی انتظار ب دنیا اومدنشو کشیدم الان زنیکه نمیزاره ازش لذت ببرم😭اشکم دراومده دو هفته تمام هی نمیزاره بغلش کنم بوش کنم