هرکمکی از دستم بیاد بهش میکنم در اخرش میگه چی کردی مگه
نادیده میگیره تمام زحماتمو منم مثل همیشه درس نمیگیرم بازم کمکش میکنم
دیروز با اینکه گردنم رگ ب رگ شده بود و کمی سرم تکون میخورد از دردش میمردم رفتم کمکش کنم خونشو تمیز کنه
ناهار هم دلمه گذاشتم براش
بعد خونشو تمیز کردیم تا یه جایی بعدش شدت درد گردنم بیشتر شد دیگه نشستم کار نکردم
دیدم زیر لبش هزارتا فحشم میده وسایل هارو از حرص میکوبه سر بچم داد میزد که من برم کمکش کنم
منم دیگه حوصله دعوا رو نداشتم خسته هم شده بودم رفتم خونم
خیلی نمک نشناسه خیلی