واقعیتش امیدی به آینده و زندگی ندارم.توی هرچیزی بیشترین تلاش رو کردم و بدترین نتیجه ها رو گرفتم و مرگ برام شیرین تره.ولی خب خودت بهتر میدونی دختر تو سن بلوغ نیاز به مادر داره.از خدا خواستم تا چند سال دیگه به خاطر دخترهام زنده نگهم داره بعد هرکار میخواد بکنه.
یعنی هربلایی فکر کنی سرم اومده..از دست دادن عزیز،دزدی اموالم،بخت سیاه،همسر کم عقل...با رتبه ی سه رقمی کنکور خونه نشین شدم...
دوسال پیش رفتم روان پزشک یه عالمه قرص داد برای پنیکم...ولی استفاده نمیکنم.من هم مثل استارتر از مرگ نمیترسم ولی از اعتیاد به قرص آرام بخش بیشتر میترسم.