خسته شدم انقد به خاطر بقیه از خودم گذشتم
من با شوهرم خوشبخت نیستم حالمون باهم بده دو سه ساله به خاطر ابروی بابام و برای اینکه خانوادم غصه نخورن سکوت کردم حرف نزدم جوونیم داره میره خسته شدم
الانم که تصمیم به طلاق گرفتم مامانم و برادرم میگن بمون درستش کن بابا سکته میکنه هیچ کس این وسط به فکر من نیست. مشکلاتمو با شوهرم تو تاپیک های قبلیم گفتم ولی همه چی از خیانتی که دو سال پیش بهم کرد شروع شد.
برام دعا کنید خدا یا نجاتم بده یا مرگمو برسونه از صبح که بیدار میشم تا شب فقط به این فک میکنم ای کاش بمیرمو تموم بشه😔