دیروز گفتم ساعت دوازده شب اومد خونه همه جا بسته بود امروز بهش گفتم گفت حالا ببینم پول دارم خیلی خیلی بدم اومد متنفر شدم واسه بی درکیش واسه اینکه اون اگه یه غذا هوس کنه من سریع میپزم ولی من حامله ام بزاش مهم نیست پولش خیلی گرون نیست امشبم نخره خودم قطعا فردا واسه خودم میخرم اما این محبتیش همیشه یادم میمونه اصلا بحث شکم نیست ها من نخورده نیستم بحث ااحترام و ارزشه ارزش به حرفم و اینکه من بچه اونو باردارم و در حالت عادی نیستم بگم عیب نداره اصلا براش مهم نیستم فقط ادعا داره سر دوست داشتن تو عمل هیچی نمبینم هیچی