تو فامیل دورمون داشتیم یکی
البته این ماجرا مال دهه شصته
هردو هم بزرگ و عاقل بودن
با کلیییی دردسر و عشق و عاشقی ازدواج کردن
دختر خاستگار خوب داشت
ولی وایستاد جلوی خانوادش و گقت الا و بلا همین
با کلی دردسر ازدواج کردن
تهش شوهرش معتاد شد، یه بار طلاق گرفتن دوباره ازدواج کردن
آخرش شوهرش ک معتاد شده بود
از روی کوه پرت کرد خودشو پایین، پسرشم خودکشی کرد
الان فقط خودش مونده و دخترش