نمیخام باهاش هم حرف بزنم زنگ نمیزنم اونم پول کرایه بهم نمیده و زنگ نمیزنه
اصلا نمیخام دیگ پیشش بخوابم
کنارش غذا بخورم
فقط همخونه باشم
بحثمون اصلا بزرگ و جنجالی نبود فقط در حد حرف بود یکم صدامون بلند شد
اما انقد ازش کشیدم و خستم کرده و ناامیدم از زندگی باهاش ک نمیدونم اینهمه نفرت یهو از کجا اومده 😏
تنهام خیلی تنهام تو شهر غریبم کسیو ندارم ک برم پیشش خیلی حوصلم سررفته