تو ماشین بودیم گفتش چشاتو ببند لبخند بزن منم گفتم چرا گفت تو این کارو کن چشامو بستم لبخند زدم دیدم بلند برام خوند دوست دارم وقتی چشماتو میبندی دائم به دردای این دنیا میخندی آروم میشم بگی از غمات دل کندی فقط تو رو دارم بی تو کم میارم نبینم غم و اشکو تو چشمات نبینم داره میلرزه دستات نبینم ترس رو توی نفس هات ببین دوست دارم یه شاخه گلم بهم داد این حرکتش برام خیلی ارزشمند بود🙂