بچه ها من دو ساله عروسی کردم و تو یه ساختمونم با مادرشوهرم و سن مادرشوهرم خیلی بالاست و ۷۵سالشه من هم سن نوه اش هستم و از روزی که من وصلت کردم از دست مادرشوهرم دارم میکشم اصلا یه رفتارا و کارایی میکنه آدم میمونه مثلا انگار شوهرم با اون ازدواج کرده و من نمی‌دونم اینا آنقدر وابسته بودن چه کاری بود براش زن بگیرن و تو جمع و مهمونی میشینه کنار شوهرم و خودشو میچسبونه دست شوهرمو میگیره تو دستش جلو من و قربون صدقش رفتن و نازش کردن و جالبه تنها هستن این کارها رو نمیکنه شوهرمم هر چی بهش میگه مادر من فلان کارت اشتباهه باز کار خودشو میکنه و شوهرم میگه مادرم سنش بالاست دیگه پیر شده که این رفتارارو میکنه آخه آدم صبرش یه حدی داره و من خسته شدم هر کاری هم میکنم شوهرم راضی نمیشه خونه جدا بگیره مثلا با مادرش داریم میریم یه جا و تو ماشینیم برگشتی به شوهرم میگم مثلا نوشابه یا فلان چیز رو برای خونه بخر زود مادرش به من میگه چی میخوای من جواب نمیدم زود شوهرم جواب میده مثلا نوشابه زود مادرشوهرم میگه نمی‌خواد بخری خونه هست ولش کن برای چیه میبینم خونه یه نوشابه نصفه مال چند وقت پیش رو داره و ولی خودش یه چیزی هوس میکنه شوهرم زود میگیره و تمام خرجش هم با شوهرمه یبار نشد یه چیزی بگم این بشر دخالت نکنه یا من اشغال ها رو میبرم میزارم جلو در که داخل خونه بو نگیره میبینم مادرشوهرم رفته پایین اشغال ها رو بررسی کرده ببینه چی خوردیم حالا یه دو نمونه از کاراشه و دعوا انداختن و جنگ تو خونه ما و دعا گرفتن و کارای دیگش به کنار من نمی‌دونم چیکار کنم و چنان جلو شوهرم نقش بازی میکنه فکر میکنه مادرش خیلی خوبه خسته شدم راهنماییم کنید ممنون میشم
وقتی قبول کردی بری پیششون زندگی کنی اینم هست
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!
من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
مث زندگی منه زندگیت
اعتراض هم میکنم میشم آدم بده و ...
جدی بود نازش میکنه!!
عزیزم اون خانوم پیر شده و دیگه نمیشه تغییرش داد اما شما که میتونی تغییر کنی مگه باید بری جلو اون به شوهرت بگی چی میخوام؟هر چی خواستی برای شوهرت پیامک کن
حالا بره آشغالها رو نگاه کنه مگه چی میشه حوصله داری آنقدر به جزئیات توجه میکنی
این تایمی که میخوایی روی کارهای مادرشوهرت فکر کنی صرف خودت کن صرف کاری که حالت رو خوب میکنه برو باشگاه برقص شاد باش
می دونم تو یه خونه بودن خیلی سخته به ویژه این که پیرم هست.
بین شما دو نسل فاصله هست و مطمئنا یه ه مچین مشکلاتی به وجود میاد.
سعی کن زیاد به کاراش حساس نشی چون زندگی فقط به کام تو تلخ میشه.خریداتو همیشه اس ام اس کن که متوجه نشه. اشغالتو بنداز یه سطل دیگه که نتونه پیدا کنه.
این ماجرا هم که پسر بعد ازدواج عزیز میشه واسه همس. کلا مامانا وقتی واسه پسرشون زن میگیرن همش حس می کنن پسرشون رو با یه زن شریک شدن که باعث این رفتارا میشه.
مادرشوهرتو بیشتر به چشم مامان بزرگ ببین اون وقت تحمل رفتاراش راحت تر میشه.
وقتی تو یه ساختمونید همیشه یه قانونایی برا روابطت بزار که به مشکل نخوری
تاپیک صمیمت ممنوع بانو ارتمیس و بخون خیلی کمکت میکنه.ازش فاصله بگیر سرد رفتار کن.خیلی رفت و امد و کم کن و خودتو مشغول کن با بیرون رفتن و باشگاه و...که همش درگیر مادرشوهرنباشی.با شوهرت اتمام حجت کن هرجا برید مامانشم نیاره.یه سری جاها و فقط دوتایی برید.چیزی هم خواستی سریع بخره وگرنه اعتراض خودتو هرجور میتونی نشون بده.راجب رفتاراش تو جمع هم ببینه تو اذیت میشی تکرار میکنه ولی محل نذاری و ببینه برات مهم نیست دیگه اینکارو نمیکنه
خواندن تاپیکاشوولی رو اینا هیچی اثر ندارن شوهرم برخلاف خودش و مادرش باشم و خواسته هاشون که شاید کاری که دوست نداشته باشم ولی باید انجام بدم چون قهر میکنه و داد و بیداد و غذا نمیخوره و می‌زاره می‌ره زندگی رو به معنای واقعی تلخ میکنه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
