اوایل ب من قول داد ک مربی باشم اما کم کم متوجه شدم ای دل غافل !!! این بیشتر پرستار بچه میخواد تا مربی
غذاشون من میدادم دستشون من میشستم ... واقعا در شانم نبود حالا شهر ما هم کوچیکه
از اونجا اومدم بیرون
بعد ی مدت دوباره گیر داد بریم ی جا پیدا کن برا کار . رفتیم هیچکی قبول نکرد فقط گفتن اگ میخای برا کارآموزی بیا بی حقوق سه ماه
دوباره الان میگ بریم مدرسه ها بگردیم
میگم مادر من آخه الان من مدرک ندارم جدا ار اون من تازه دارم یاد میگیرم مسائل آموزشی تو دانشگاه
بزار یاد بگیرم بعد ..
اونم هی میگه مگه مردم چی بلدن و داد و بیداد نیکنه
میدونم دلسوزمه
ولی واقعا الان خودمو در اون حد نمیبینم ک بتونم
و میگم واقعا بچه هام گناه دارن.
چ کنم ینی